از برایــــــت کهکشانها تافتــــــه ام این دل است یا یاد تو در سینــــــه ام گشتـــــه ام رنجور و بیمار از غمــت بــــــی وفا بالم شکستی تو چــــــرا دی درختی گفت به شاخه شاخــــه اش با وجـــودت تار و پود آتش گرفــــــت مــــــهر ورزیدم به یارانت حتـــــــی دل شــکارم کردی و زخمی بــــــروح همچو سنگی من گران بر اصل خویش بنـــــدهء عشقم نه در بند هــــــوس آه و درد و نالــه را پیمانه نیســــــت درز درز آیینــــــه میگوید بــــــــرو در نبــــرد زندگی بُرد از من اســـت، گرچــــــه کم دانم ز الفاظ بقــــــال از اعمـــال خویش چنان غافل مبــاش یک دعــــا دارد "ترابی" کعنقریــــب ~ترابـــــی~ 21 ثور 1395 یک سرد ترین نقطهء دنیا به مان رسید ~ ترابی ~ دور رفتم تا تو شاد باشی این دل نادان را چگونه بفهمانم زیاد کوشیدم آشتی شویم بعضی رابطه ها را نمیتوان تعریف کرد ناز و نزاکت دارم و هم عفت یک روز برایم اشک خواهی ریخت "سوسن" من قرار بلبلان هستم ای حسود چرا خود را رنج میدهی مرگ آخر از توست چه جواب خواهی داد اجر نیکی هایت را به دست خواهی آورد ~سوسن ترابی~ در دنیایی که فقط یک "رقم" باشید شمار اش نکنید! Don"t count on the world in which you are just a "number" ! ~Torabi~ قلبـــــــــم پشتون نیست و نه عاشـــــقــــــــــم پشتـون My heart is not Pashton neither is my lover ~ Torabi ~
از فراقــــــت کوه و صحرا تاختـــــه ام
با تپیــــــدن تا کــــــجا ها رفتـــــه ام
خــــــوار بالین بی مداوا خستــــــه ام
وعهــــــــده های خام تو پا بستــــــه ام
کــــــــان تبر را ای دریغا دستــــــه ام!
بــــی حضورت تا به عقبا سوختــــــه ام
با کـــــس و ناکس شکیبا ساختــــــه ام
تا ز دامـــــــــت ای فریبا جستــــــه ام
جوهــــــــــر انسانیت را هستــــــه ام
اینقـــــــــدر من کبریا بشناختــــــه ام
قطــــــره یی بر کام دریا ریختــــــه ام
مـــــــن برای نقش فردا زیستــــــه ام
عــــــزم راسخ را سپاه پیوستــــــه ام
اندکــــی سود، کن مدارا گفتــــــه ام
گیـــرمش حاصل هر آنچه کِشتــــــه ام
آیــــــدت راهت هر آنچه رستــــــه ام
------------
10/5/2016
قبل از قیــــــام سبز بهاران خزان رسید
اگر تو شنا را بلد میبودی
تمام زندگی دستم را به تو میدادم
اما در آتش فراق تو می سوزم
بر مجنون تعویز ها بیاورد
روی زمانه سیاه با تغیرش
خداوند محبت را مبنی بر موافقت ها خلق میکند
دیگر چه تهمت میبندی به دختران
آن روز این لیلی به جستجو، پیدا نخواهد شد
و به سرسبزی نهال زیبای چمن ام
زندگی ات تاریک و بی سکون میشود
کمی خود را برای بازگشت (آخرت) آماده کن
همیشه خوبی کن و به دریا بسپار
-----------------
پس چرا نزدیک میشویم همین که پشتو به زبان میاید
----------
Why we get closer as soon as we speak Pashtu
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |